*زمان*

محمود عباسی

*زمان*

محمود عباسی

سایه سنگین افسردگی بر جوامع

«سایه سنگین افسردگی بر جوامع»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید

از دیرباز خانواده محور و بستر اصلی فعالیت ها و کیفیت عملکرد اعضای آن بوده که تاثیری مستقیم بر موفقیت و سطح کیفی جامعه نیزداشته است. به عبارتی درصورت حضور خانوارهای موفق و تاثیرگذار، جامعه ای با انسجام و پویا متصورخواهد بود.

اما خود خانواده نیز هسته ای مرکزی دارد که از پدر و مادر تشکیل می شود. به عبارتی سمت گیری ها و گرایشات افراد در زمینه های مختلف سیاسی، اقتصادی،فرهنگی از نوع عملکرد پدرو مادر نشأت می گیرد. اما باز مادرخانواده به عنوان محوراصلی انسجام خانوار شناخته می شود و ارتباط تنگاتنگی با مشکلات و رفتاردیگر اعضا دارد و می تواند نقش بسزایی در رفع نگرانی ها و تقویت روحی و روانی افراد داشته باشد. . بار اصلی نیازهای احساسی و روحی افراد به دوش خانواده می باشد و به عنوان مأمنی برای رهایی از دلنگرانی های جامعه تلقی می‌شود.

لذا تصوراینکه مادر یا زن خانواده بخواهد دچار معضلات و چالش های جسمی و روحی گردد، مشکلات فراوانی را برای دیگراعضا به همراه خواهد داشت. اما متاسفانه زنان خانه دار در کشور ما یکی از افسرده ترین اقشار جامعه محسوب می شوند که آمار بیماری آنها نسبت به مردان دو برابر است. تنهایی، کار مداوم و تکراری، استرس‌های فرزندپروری، نبود تضمین مالی، برآورده نشدن انتظارات از ازدواج، در دسترس نبودن فرصت‌های شغلی یا تحصیلی و موضوعاتی از این دست، زنان خانه ‌دار را در معرض انواع بیماری‌های روحی و روانی قرار می‌دهد.

زنان خانه دار بخش اعظمی ‌از وقت روزانه خود را صرف پخت‌وپز، تمیز‌کردن خانه، شستشو و بچه‌داری می‌کنند و بابت آن هیچ حقوقی دریافت نمی‌کنند و بیمه‌ای نیز آینده آنها را برای دوران بازنشستگی تضمین نمی‌کند، و این عاملی جدی در سلامت جسمی و روحی آنها محسوب می شود که متاسفانه از سوی مسولان توجه کافی به آن نمی شود.

هرچند زنان خانه‌دار فعالیت اقتصادی مولدی ندارند، اما با خدمت به دیگر اعضای خانواده در فعالیت‌های اقتصادی سهیم هستند اما این خدمت بی‌مزد و مواجب بر اساس برخی تحقیقات ماهانه 640 هزار تومان ارزش اقتصادی افزوده دارد که در اغلب اوقات نه‌تنها مورد بی‌توجهی برنامه‌ریزان و تصمیم‌گیران کشور قرار می‌گیرد، بلکه حتی توجه اعضای خانواده را جلب نمی‌کند.

به این ترتیب، زنی که قرار است پایه اصلی استحکام و شادابی در خانواده باشد، خود غمگین‌ترین عضو خانه می‌شود. زنی که در خود احساس شادی و نشاط ندارد، نه از عهده کارهای منزل بر می‌آید و نه قادر به ایفای نقشی در خور و ایجاد ارتباط مناسب با همسر و فرزندان است. دراین زمینه نقش مرد خانواده به عنوان پدر یا همسر مکمل فعالیت های زن خانوار می باشد. دوری پدر یا همسر از کانون خانواده به سبب مشکلات اقتصادی و معیشتی، تاثیر بسیاری بر سلامت روانی خانوار خواهد داشت. وقتی مرد خانواده با یأس و خستگی از کار روزانه، بی حوصله و ناراحت وارد خانه می شود تمام انرژی منفی وی به دیگر اعضا منتقل خواهد شد. زن خانواده با دیدن وضعیت شوهر خود، افسردگی اش دوچندان خواهد شد و نهایتاً از خود خواهد پرسید آیا تصمیم درستی در انتخاب همسر داشته یا خیر؟!

همچنین فرزندان با دیدن خستگی و یأس پدر، نیازهای خود را سرکوب می کنند و سرخورده می شوند. این امر زمینه ای می گردد تا فرزندان نیازهای مادی و روحی خود را در بیرون از خانواده جستجو کنند. پی گیری نیازهای خارج از عرف خانواده باعث می شود شاهد بروز فسادهای اخلاقی و بزه های اجتماعی در سطح جامعه باشیم.

مشخص است که نقش پدر و مادر، به ویژه زن خانه‌دار در سلامت جامعه چقدر مهم و حیاتی است. از این رو توجه بیشتر مسوولان کشور به مشکلات زنان خانه دارنه‌تنها می‌تواند بهره‌وری آنها را بالا برد، بلکه آثار مثبت اجتماعی چشمگیری در پی خواهد داشت. همچنین توجه مسولان به کاهش فشار اقتصادی به مردم زمینه انسجام خانوارها را فراهم خواهد آورد و درپی آن جامعه ای منسجم برای کشور متصور خواهد بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد