«تضاد گفتمانی و انتخابات ریاست جمهوری یازدهم» عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن میخوانید:
فضای ایران دچار غلیان است. شیب تند تحولات و سیالیت از ویژگیهای رفتاری سیاستمداران در فضای فعلی میباشد. در فضای رسمی جز گفتمان اصولگرایی، نامی از دیگر گفتمانها برده نمیشود. این گفتمان نیز در غیاب رقیب سنتی خود- گفتمان اصلاحطلبی- در حال تجزیه و تکهتکه شدن است و در عمل جز در حد نام و شعار، هیچ شاخص اصولگرایی مشاهده نمیگردد. در گفتمان غیررسمی به نظر میرسد مطالبات و ارزشهایی که بخش مهم اصولگرایان دنبال میکنند، همان ارزشها و مطالبات اصلاحطلبان دیروز است؛ گویا اصولگراها خود نیز معتقدند که مطالبات اصلاحطلبی همان خواستههای لایههای مختلف اجتماعی است. بنابراین شاهد جابهجایی در گفتمان رسمی و غیررسمی اصولگرایان هستیم چنانکه بخش مهمی از سیاستمداران کنونی که در گفتمان رسمی، یک اصولگرای تمامعیار جلوه میکنند در گفتمان غیررسمی، در قامت یک اصلاحطلب کامل ظاهر میشوند.
این دوگانگی در گفتمان به ابهام فضای سیاسی افزوده و امکان داوری را ناممکن کردهاست. البته در گذشته نیز این دوگانگی وجود داشت؛ به این معنا که در زمان حاکمیت اصلاحطلبان، بخشی از سیاستمداران که در گفتمان رسمی، متعلق به اردوگاه اصلاحطلبی بودند در گفتمان غیررسمی یا به طرف گفتمان اپوزیسیون، شیب داشتند و یا در قواره یک اصولگرا ظاهر میشدند.
در نتیجه دوگانگی موجود در گفتمانها، سال 84 اصلاحطلبان با چند نامزد در عرصه کارزار انتخاباتی حاضر گشتند و درنهایت، نه تنها بازنده رقابت که بازنده میدان سیاستورزی شدند و تاکنون نیز ستاره اقبالشان در آسمان سیاست ایران بیفروغ ماندهاست؛ ستارهای که در سال 76 به دلیل بنبست گفتمانی جریان راست و ناتوانی در ترسیم نقشه راه برای پاسخگویی به مطالبات جامعه تحولطلب آن روز، به اصلاحطلبان روی خوش نشان داد و آنها توانستند به مدت 8 سال قدرت هماوردی را از رقیب خود یعنی راستگرایان سلب نمایند.
حال که کمتر از یک سال به پایان دولت اصولگرای محمود احمدینژاد باقی مانده، ”تضاد گفتمانی" به مهمترین بحران جریان اصولگرایی تبدیل شدهاست.
بر اساس همین تضاد، انتخابات مجلس نهم به صحنه رویارویی دو جریان اصولگرا تحت عنوان جبهه متحد اصولگرایان و جبهه پایداری بدل گشت. اوج این رویارویی و تشتت در انتخاب هیأت رئیسه مجلس نهم خود را به نمایش گذاشت؛ اگرچه در ظاهر، رقابت بین این دو جبهه بود اما درحقیقت، صحنه رقابت نیروهایی بود که از نظر گفتمانی در دو ساحت متفاوت سیر میکنند؛ ساحت رسمی و غیررسمی.
به عنوان مثال، اعضای اصلی جبهه پایداری که خود را نماینده گفتمان اصولگرایی ناب معرفی میکنند، در گفتمان غیررسمی -که شاخص عمل به حساب میآید و به زعم دیگر اصولگرایان”انحرافی" لقب گرفته- به عنوان حامیان گفتمان دولت در کنار آن قرار گرفتهاند، در چنین صحنهای اعضای رهپویان انقلاب اسلامی و چهرههای معروفی چون احمد توکلی و الیاس نادران که در گفتمان رسمی جزو پیشگامان انتقاد نسبت به دولت اصولگرای احمدینژاد به حساب میآیند، در جریان انتخاب هیأت رئیسه اما در صف”پایداری"ها و در کنار حامیان دولت قرار گرفتند.
حال با این دوگانگی و تشتت، گروهها در تکاپوی آرایش سیاسی برای انتخابات ریاست جمهوری سال 92 به سر میبرند؛ به عبارتی، جامعه درحالی خود را آماده پوستاندازی سیاسی میکند که تشتت، سیالیت و شناوری سیاسی ناشی از تضاد گفتمانی، خصلت اصلی و نمود بارز فضای سیاسی کنونی است. اما اینکه در پس این همه تضاد بناست چه رخ نماید و آیا شرایط عمومی برای یک پوستاندازی سیاسی مهیا است یا خیر، خود نیاز به تحلیلی مستقل دارد.