«محمد مرسی بازی در کدام نقش»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم دکتر محمد مهدی شیرمحمدی است که در آن میخوانید
یکم) آغاز راه؛ دادگاه قانون اساسی
«محمد مرسی» اولین رئیس جمهور منتخب مصر، در آغاز راه است. او هم در میان مردم در میدان التحریر سوگند یاد کرد تا پیوند خویش را با انقلاب اسلامی مصر، نمایان سازد و هم در دادگاه قانون اساسی سوگند یاد کرد تا خود را با نهادهای حاکمیتی وفق دهد. این دادگاه البته همان نهادی است که پیشتر مجلس الشعبی (پارلمان مردمی) را با اکثریت اسلامگرا منحل و با تصویب متمم قانون اساسی، اختیارات شورای نظامی را افزایش داده بود. پذیرش حضور در دادگاه قانون اساسی از سوی مرسی، از دید توده انقلابی مصر، در واقع، اعتنا به نهادهای تحت استیلای رژیم مبارک تلقی می شد.
به همین منظور طیف گستردهای از انقلابیون مصر از وی انتقاد کردند و حضور در دادگاه قانون اساسی را به رسمیت شناختن کاهش اختیارات ریاست جمهوری، پذیرش انحلال مجلس و فاصله گرفتن از روحیه انقلابی دانستند. این رویکرد انتقادی البته مورد خوشایند رسانههای غربی نیز قرار گرفت چه آنان در جستجوی روزنههایی برای برجسته ساختن اختلاف در صفوف انقلاب مصر هستند.
با این حال اقداماتی مانند آغاز مراسم سخنرانی با تلاوت قرآن کریم، نشان داد سیاست محمد مرسی دارای وجوه بارز اسلامی و قرآنی است. حال آیا تجلی اسلام از شعائر به برنامهریزی سیاسی و شیوه ملکداری هم سرایت خواهد کرد؟ این پرسش را زمان برای ما پاسخ خواهد داد.
دوم) لاک داخلی
رویکردهای اتخاذی از سوی اخوان المسلمین مصر و محمد مرسی در خصوص حوادث جهانی نیز هنوز روشن و شفاف نیست. آنان به حق از ملت مظلوم فلسطین و مردم در محاصره غزه حمایت می کنند. موضع ضد اسرائیلی خود را با فریادهای آشکار تکرار میکنند. از تجدید نظر در خصوص معاهده ننگین کمپ دیوید سخن میگویند.اما همزمان از محمد مرسی، موضع چندان روشنی در قبال مردم مظلوم بحرین دیده نشده است. آیا از نظر وی، ظلم بر مردم بحرین تنها به جرم شیعه بودن باید مضاعف گردد؟!
موضع اعلام شده از محمد مرسی در خصوص سوریه نیز روشن نیست. خبرهایی از عدم پذیرش پیام تبریک بشار اسد از سوی مرسی مخابره شده است که البته هنوز معلوم نیست چقدر حقیقت داشته باشد. اما توقع تحلیل درست همه مسائل منطقهای برای محمد مرسی که تازه از ویرانهها و فشارهای طاغوتی مبارک درآمده است، کمی زیادهخواهی است. البته وقایع سوریه و به ویژه مشاهده خشنودی اسرائیل و آمریکا از ناآرامی این کشور میتواند تا حدودی جهتگیری این وقایع و اهداف عوامل به وجود آورنده آنها را برای مرسی روشن سازد.
سوم) محافظهکار ترین انقلابیون
اساساً اخوانالمسلمین با وجود رویکرد به شدت انتقادی نسبت به رژیم نامبارک، در مبانی نظری تقابل با رژیم پیشین به شدت محافظهکار بود. علت این "محافظهکاری نظری" و "انتقاد گفتمانی" را باید در ریشههای اندیشه سیاسی اهل سنت جستجو کرد که بر اساس آن راهی جدی برای " خروج علیه حاکم مستقر" باقی نمیگذارد. تأخیر در حرکت انقلابی علیه رژیم سفاک مبارک نیز ناشی از همین بن بست نظری بود. اما در عمل، جوانان انقلابی مصر با قیام علیه مبارک این بن بست را گشودند. در عین حال، اخوان المسلمین حتی به فرض پذیرش "حاکم مستبد مسلمان" به شدت با "استیلای مستکبر کافر" تقابل دارد. بدین ترتیب میتوان گفت که در نظر و عمل، انقلاب مصر علیه استکبار جهانی و رژیم صهیونیستی تازه به راه افتاده است. زیرا با عبور از بن بست نظری پیش گفته، نسبت دولت انقلابی مصر با رژیم صهیونیستی و آمریکا و اروپا انتقادی خواهد بود.
چهارم) اردوغان یا نصرالله
این روزها برخی از محافل سیاسی و تحلیلگران انقلابی هشدار میدهند که نباید از محمد مرسی بیش از حد استقبال کرد. این محافل با پیش رو گذاشتن تجربه استقبال از "رجب طیب اردوغان" و اسلامگرایان ترکیه بر این باورند که مرسی یک اردوغان دیگر است. این هشدار البته محل تأمل است. اما مرسی هم اردوغان و اخوان المسلمین مصر هم اسلامگرایان ترکیه نخواهند شد. درست است که اسلامگرائی ترکیه متاثر از اخوان المسلمین، مصر بوده است. همانگونه که حماس در فلسطین و النهضه در تونس، متاثر از اخوانالمسلمین مصر بودهاند. این هم درست است که محمد مرسی را نباید در قامت سید حسن نصرالله دید.
پنجم) غنای اندیشه
اندیشه اخوانی تازه در حال گذر از سیاست ورزی مخالفخوان (اپوزسیون) است و هنوز در آستانه ورود به سیاستورزی در کسوت حاکم (پوزسیون) است. بدیهی است که با مشکلات و واقعیتهای حکمرانی باید دست و پنجه نرم کند اما نباید از این اندیشه توقع داشت به اندازه اندیشه سیاسی شیعه در کسوت حکمرانی با تجربهای حداقل ۳۳ ساله شکوفا شده و واقعیتها را درک کرده باشد. به علاوه اندیشه سیاسی اهل سنت هنوز با موانعی چون تردید در گشایش یا انسداد "اجتهاد" مواجه است.
اما مصر به عنوان موطن اصلی اندیشه اخوانالمسلمین، حداقل در حوزه نظری بسیار پربارتر از ترکیه است و حرفهای گفتنی بسیاری دارد. این پرباری را در مقولاتی چون عبور آشکار مصر از ناسیونالیسم و پان عربیسم افراطی، اهتمام ویژه الازهر به تقریب مذاهب، حتی بحث و گفتگوی طولانی علمای مصر درباره امکان تحقق ولایت فقیه در اهل سنت مشاهده کرد.
اما هنوز اردوغان و اسلامگرایان ترکیه در سودای ناسیونالیسم ترک و احیای امپراطوری عثمانی، هستند. اردوغان در جنگ ۲۲ روزه به اسرائیلیها می گفت: «من از زبان امپراطوری عثمانی با شما سخن میگویم!» ترکیه در منازعات منطقهای وارد بازیهای مسموم دیپلماتیک میشود اما اخوان المسلمین مصر، حتی در همین شرایط بغرنج کنونی، مبنای مواجهه خود با غرب را الگوی اسلام(البته به قرائت اهل سنت) قرار داده است.
ششم) مصر بزرگ
این هشدار را که باید برای محمد مرسی به اندازه استعداد و ظرفیت خود و اخوان المسلمین مصر، نقش قائل شد، قبول دارم. اما مرسی، نه می خواهد و نه اگر تمایلی از خود بروز داد، می تواند اردوغان بشود. زیرا مصر بزرگ و اخوان المسلمین که اراده معطوف به احیای اسلام را دارد پشت سر او ایستاده است. این موج بسیار توفنده تر از موجی است که اراده معطوف به احیای امپراطوری عثمانی را دارد. مردم ترکیه اردوغان را دوست دارند و حق هم دارند زیرا او استیلای اسلامستیزان را پایان بخشید. اما مردم ترکیه بعید است برای احیای امپراطوری عثمانی تا پای جان بایستند.
اما مردم مصر، حتی جلوتر از اخوان المسلمین نشان دادند که برای احیای اسلام جان فشانی میکنند. ترکیه نمیتواند با شعار احیای عثمانی، مدلی قابل عرضه داشته باشد اما اخوان المسلمین با شعار احیای اسلام میتواند مدلی برای رهبری جهان اهل سنت عرضه کند. این مدل تاکنون در عرصه نظری حرفهای بسیاری داشته است و محمد مرسی نماینده ورود این مدل نظری به عرصه سیاسی است.