*زمان*

محمود عباسی

*زمان*

محمود عباسی

چاپلوسان فرعون ساز!

«چاپلوسان فرعون ساز!»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن می‌خوانید؛برخی از ما و همچنین برخی از مسئولان به اندازه کافی و لازم! دچار غرور، خودشیفتگی و خودبزرگ بینی هستیم که دیگر نیازی نیست بادمجان دور قاب چین ها، متملقان و چاپلوسان بر این کوره بدمند و آتش بیار معرکه غرور و خودبرتربینی ما شوند.

بله برخی از ما و مسئولان چه آنان که به تاریخ پیوسته اند چه آنان که حی و حاضرند چه آنان که فردا و فرداهای دیگر پا به عرصه وجود می گذارند فرعون وجودمان و فرعون وجودشان آماده عصیان و سرکشی و سر دادن نغمه شوم «انا ربکم الاعلی»!! هست که دیگر لازم نباشد عده ای بستری فراهم کنند و کاری کنند که این فرعون طاغی تر و عصیان گرتر و سرکش تر شود پس برخی کم همتان و کم مایگان دست بردارند، زبان به کام گیرند و دهان خود را آب بکشند از مجیزگویی ها و تملق ها و چاپلوسی ها و بستن القاب کذایی و آن چنانی به این مسئول و آن مسئول.

این چگونه ادبیاتی است که معاون یک وزیر در یک جلسه با حضور مسئولان یک استان بگوید من سلام «مقام عالی وزارت ...» را تقدیم شما می کنم. آخر کسی نیست به امثال این آقایان بگوید دیگر گذشت آن دوران یاقوت و طاغوت که یکی خود را ظل ا... می دانست و دیگری فلان الدوله و این یکی بهمان الدوله و مقام منیع و مقام عالی و چنین و چنان.

ادبیات انقلاب و نظام اسلامی ادبیات «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته» است، یعنی ادبیات اسلام ناب یعنی همان سیره و روش پیامبر عظیم الشان اسلام حضرت محمدمصطفی(ص) و علی مرتضی(ع) که خطاب به مردم انبار فرمود: چرا با من رفتاری همچون رفتار با سلاطین می کنید ، ادبیات انقلاب و نظام اسلامی همان رفتاری است و باید باشد که امام راحل عظیم الشان در نهایت صفا و صمیمیت و بی ریایی خطاب به ملت می فرمود: به من خدمتگزار بگویید بهتر از این است که رهبر بگویید و همچنین عاشقانه و عارفانه خطاب به رزمندگان اسلام می فرمود: من دست و بازوی شما رزمندگان اسلام را که دست خدا بالای آن است می بوسم و بر این بوسه افتخار می کنم و می بینیم خلف صالح امام، خامنه ای عزیز نیز به همین سیره و روش عمل می کند و حتی از شعار برخاسته از عمق وجود و احساسات و عواطف پاک نظامیان که می گفتند: «ا...اکبر، جانم فدای رهبر» انتقاد می کنند و این چنین می گویند: «این را من باید تاکید کنم؛ نه خدا راضی است، نه احکام اسلام اجازه می دهد که ما بگوییم ارتش ما، یا نیروهای مسلح ما ، یا عناصر ما، برای خاطر فلان آدم بمیرند؛ نه. بله، برای خاطر اسلام، همه بمیرند؛ فلان آدم هم برای خاطر اسلام بمیرد. برای برافراشته نگهداشتن پرچم استقلال کشور- که کشور اسلامی است- همه آماده باشند برای مردن در این راه؛ که این مردن، اسمش شهادت است. در این صورت، این ارتش می شود ارتش الهی و معنوی؛ این ارتش می شود ارتش اسلامی؛ این همان شجره طیبه ای است که بنده گفتم. از اول انقلاب تا امروز، هدف این بوده و خوشبختانه ما به این هدف، نزدیک و نزدیکتر شده ایم.»

با وجود این مصادیق روشن پس چرا بعضی در حضور و غیاب برخی مسئولان القاب کذایی و آن چنانی برای آنان جعل می کنند این کار نکوهیده هم کوچکی و خفت برای گوینده در پی دارد هم آتش کبر و غرور و فرعون وجود لقب گیرنده را روشن و بیدار می کند هم فضای صمیمیت و محبت و یکرویی و یکرنگی را می بندد هم سم مهلک خودبرتربینی و خودبزرگ بینی را منتشر می کند و هم فضای نقد و انتقاد را می بندد و هم یاد نامبارک فراعنه و سلاطین را به خاطرها می آورد.

پس هرچه زودتر این گونه افراد هرچند ممکن است تعدادشان بسیار اندک باشد و حتی ممکن است به عواقب سوء کار نکوهیده خودآگاه نباشند باید در این دکان مکاره خود را تخته کنند و شنوندگان چنین القاب و مجیزهایی نیز موظفند واکنش متناسب انجام دهند وگرنه گمان خوش  آمدنشان از این گونه القاب در اذهان قوت می گیرد و البته که باید هر جوان و نوجوان و میانسال و کهنسال و مرد و زنی رعایت ادب و احترام و شان و جایگاه و عزت و کرامت انسان ها را در فکر و گفتار و کردار محترم بشمارد و پاس بدارد و ادب را زینت کلام و گفتار و رفتار خود قرار دهد و صد البته که رعایت ادب و مراعات حریم ها و حرمت ها با مجیزگویی و چاپلوسی و تملق و القاب کذایی به این و آن دادن کاملا متفاوت است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد