*زمان*

محمود عباسی

*زمان*

محمود عباسی

«دومینوی تحریم چگونه به هم ریخت؟»

«دومینوی تحریم چگونه به هم ریخت؟» عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می‌خوانید:

«اذیّت/ مزیّت» تحریم‌های جدید غرب برای ایران، عنوانی است که بر مبنای آن می‌توان پژوهش مستند و مفصلی را سامان داد. این تحریم‌ها حتما همراه آزار و ایذاء علیه ایران بود اما آیا صرف این آزاررسانی که نوعی واشدن مشت غرب در پس فیگورهای انسان دوستانه و مسالمت جویانه است، آنان را به مقصود می‌رساند یا معکوس عمل کرده و خسارت‌های راهبردی را متوجه آمریکا و دوستانش می‌کند؟ مزیت این تحریم‌ها برای ایران چیست؟

یادداشت حاضر صرفا دیباچه و درآمدی بر مقوله «اذیت/ مزیت تحریم ها» است.
1-دور جدید تحریم‌ها برخلاف فضاسازی رسانه‌ها و سیاستمداران غرب نه از اوایل تیرماه (ژوئیه 2012) بلکه از حدود 9 ماه پیش (اکتبر و نوامبر 2011) آغاز شده و درواقع این هجمه اقتصادی- روانی هر اثری که می‌توانست داشته باشد، تا به امروز تخلیه شده است. اتفاق جالب در این میان شعبده بازی رسانه‌ها و سیاستمداران غرب- و ستون پنجم آنها- در حذف این 9 ماه از تاریخ آغاز اعمال تحریم‌های مالی و بانکی و بیمه‌ای و نفتی است. آمریکا و انگلیس و شبکه صهیونیسم بین الملل حداقل از یک سال پیش، از دو تعبیر تحریم‌های «فلج کننده» و «هوشمند» سخن گفتند و آن را به اجرا گذاشتند. مدعی بودند این تحریم‌ها قرار است به اعتبار هوشمندی، مردم را استثنا کند و حاکمیت را فلج کند. این ادعا از اساس دروغ بود.

طراحی این بود که فشار تحریم اقتصادی در دو سطح «حاکمیت و نخبگان سیاسی» و «افکار عمومی» عمل کند و آنها را چنان به ستوه آورد که دست تسلیم بالا ببرند. قرار بود انفجاری در ایران رخ دهد آن هم نه در تیر ماه 91، بلکه زمان انفجار حوالی 22 بهمن و 12 اسفند 1390 و یا نهایتا 25 خرداد 91 بود. اما این اتفاق رخ نداد و روزنامه صهیونیستی هاآرتص در گزارشی مفصل که به برگزاری جشنواره‌های فرهنگی و سینمایی و کتاب اشاره داشت، اواخر اردیبهشت نوشت: «تهران در هفته‌هایی که گذشت، کاملا آرام بود و شهر شادابی همیشگی خود را داشت. آرامش فعلی در ایران دهن کجی به تحریم هاست. با شرایط فعلی سؤال اینجاست که چگونه می‌توان گفت تحریم‌ها اثر خود را گذاشته است؟». این گزارش مفصل نشان می‌داد یکی از اهداف اصلی تحریم ها، به هم ریختن آرامش و ثبات موجود در ایران بوده است.

تحریم‌ها و هیاهو و جنگ روانی چند برابر آن به واسطه خیانت همراهی برخی رسانه‌های داخلی، از آبان و آذر 90 شروع شد. این جنگ روانی- رسانه‌ای در دی ماه شدت گرفت تا فشار 3 ماهه بر مردم، اثر مهم خود را در ایستگاه 22 بهمن که دماسنج نشاط و سرزندگی ملت ایران در اوج سرمای زمستانی است، نشان دهد. اما چند روز پیش از 22بهمن وقتی مقتدای انقلاب به خطبه نمازجمعه ایستاد و موج خروشان جمعیت را در سرمای 3 درجه زیرصفر به خیابان‌های مرکزی پایتخت کشاند، رصد گران اطلاعاتی غرب اولین شوک را دریافت کردند. دومینوی چیده شده از سوی اتاق فرماندهی عملیات دشمن، در همان گام اول به هم ریخت.

براساس چیدمان طراحان سیاسی اطلاعاتی غرب قرار بود تحریم ها، مردم را در روز 22 بهمن در خانه‌ها فریز کند، 3 روز بعد بر مبنای همین انجماد، جبهه اپوزیسیون با فضاسازی رسانه‌های بیگانه نمایش خیابانی در روز 25 بهمن ترتیب دهد- که فراخوان آن نیز صادر شد- و اگر یخ این پروژه گرفت، انتخابات 20 روز بعد مجلس نهم (12 اسفند) با آمیزه‌ای از انجماد و اغتشاش قفل شود و... همین طور، کار به بازسازی توأم با فرآوری فتنه سال 88 بینجامد. اما دشمن دومین تودهنی را در 25 بهمن و سومین و مهم ترین آن را در روز 12 اسفند از مشارکت رکوردشکنانه و 65 درصدی مردم خورد. با این وجود جبهه دشمن پس از 3 ماه مجددا بخت خود را در فراخوان تجمع 25 خرداد 91 (سالگرد اولین تجمعات ملتهب پس از انتخابات 22 خرداد 88) آزمود که تست کامل برای اطمینان از مرگ جریان فتنه و بی کفایتی مطلق سازمان آن بود.

2-می گویند آنچه تو را نکشد، قوی تر و قدرتمند می‌سازد. میکروبی که نکشد، بدن را واکسینه می‌کند. واکسن فلج و واکسن‌های مشابه غالبا به اعتبار تزریق میکروب به بدن، برای مدتی با درد و تب و التهاب همراه است. اما هیچ پدر و مادر دلسوزی که سلامت و قدرتمندی فرزند را در آینده می‌خواهد، حاضر نمی‌شود به خاطر درد و تب و التهاب موقت واکسیناسیون، از ایمن سازی و مزیت‌های فراوان آن در آینده چشم پوشی کند.

البته تبدیل آزارها و تهدیدهای تحریم به فرصت رشد و پیشرفت، مستلزم تدبیر و برنامه ریزی و ترصد همه دستگاه‌های مسئول حاکمیتی است و بی تردید مسئولان امر وظایف سنگینی در این باره به دوش دارند اما در عین حال، حقیقت این است که جنگ اقتصادی دشمن- با تمام توان و به عنوان آخرین تیر ترکش- اسباب بیمه ثبات و پیشرفت بیشتر کشور خواهد شد. این واقعیت را روزنامه انگلیسی گاردین دوشنبه گذشته متذکر شد آنجا که نوشت «غرب امیدوار است مقامات ایران نهایتا در مقابل تحریم‌ها کوتاه بیایند اما مشکل این استراژی این است که غرب از ارزیابی ایران سر در نمی‌آورد. واکنش ایران در برابر فشار غرب جسورانه تر بود.

ایران به رغم فشارها تسلیم نشده است. این مسئله باید سیاستگذاران غرب را به فکر وادارد که از خود بپرسند این کشور به چه نحو، بهای تحریم‌ها را ارزیابی می‌کند و غرب را به چالش می‌کشد؟ تحریم‌ها برای ایران یک سرمایه گذاری با هزینه‌ای کوتاه مدت است که سود بالایی را در بلندمدت به دنبال خواهد داشت. ایران با نگاه به آینده، ریسک تحریم‌ها را پذیرفته است. ایران واقعا تحریم‌ها را به عنوان یک مزیت به حساب می‌آورد. آنها معتقدند صبورانه باید منتظر یک سری تغییرات پیوسته بود که نهایتا پشتیبان ایران است. ایران شاهد بحران اقتصادی فزاینده‌ای است که غرب را فلج می‌کند. آنها همچنین شاهد انقلاب‌های منطقه‌ای هستند و با مقاومت، مشروعیت منطقه‌ای به دست می‌آورند».

3- ارزیابی روزنامه گاردین همان بیان بلند رهبر فرزانه انقلاب است که فرمودند «پیروزی بدون مجاهدت و خطرپذیری به دست نمی‌آید». غرب خیال می‌کرد وقتی ریسک تحریم‌ها را به جان بخرد- که زیان‌های هنگفتی را نیز متوجه برخی کشورهای اروپایی کرد- ایران کم می‌آورد و جا می‌زند. اما واکنش غیرمترقبه ایران نشان داد که جمهوری اسلامی خطرپذیرتر است. درواقع اگر بخواهیم ماجرای اخیر را روایت کنیم، واقعیت این است که ایران با 9 ماه مقاومت، شوک بزرگ را از سر گذرانده و حالا اتفاقا نوبت غرب است که شوک غیرمترقبه را تجربه کند. غرب ضربه اول را زد اما ایران این ضربه را نپذیرفت. طبق قوانین طبیعی، نیروی وارده اگر با مقاومت جسم مورد اصابت روبرو شود، به زننده ضربه بازمی گردد و اگر او انتظار این رفلکس را نداشته باشد، با شوک و به هم ریختگی بیشتری مواجه می‌شود. درست مانند مشتی که با شدت تمام و از سرنادانی و برآورد غلط به تیرآهن کوفته شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد