«یکی آقای رییس کل را از این برج عاج پایین بیاورد» عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سید علی محقق است که در آن می خوانید:
سیر صعودی نرخ ارز و قیمت طلا در چهاراه استانبول و صرافیهای خیابان فردوسی به صورت لحظه ای در حال افزایش است.
دلار عصبی تر از همیشه افسار گسیخته است و ظهر دیروز از مرز 2600 تومان هم فراتر رفت، اما در ساختمان شیشه ای مشرف به میردادماد و برج عاج بانک مرکزی، محمود بهمنی و معاون ارزی اش خود را خونسردترین و بی تفاوت ترین افراد این سرزمین نشان میدهند.
آنها رو به دوربینهای تلویزیونی و خبرنگاران لبخند میزنند و با آرامشی اعصاب خرد کن، بی توجه به آنچه که دلار2600تومانی برسر تولید کننده، بازرگان و مصرف کننده آورده است، به ارز مرجع 1226 تومانی موجود در خزانه میبالند و بی وقفه سریال وعدهها و حرفها و طرح های بی پشتوانه خود را برای بازگرداندن دلار به زیر 1500 تومان تکرار میکنند.
محمود بهمنی دیگر به مردی که بسیار حرف میزند و زیاد بخشنامه میدهد و کمتر عمل میکند شهره شده است.
او و دستیارانش در یکسال گذشته یک روز از ارز ترک نرخی دفاع کردند و روز ی دیگری از ارز دو و یا سه نرخی، روزی بازار را به حال خود رها کردند و بر ارزمرجع 1226 تومانی پای فشردند.
یک روز زمزمه افزایش نرخ ارز مرجع را بر سر زبانها انداختند و روزی دیگر سهمیههای ارزی را منقبض کردند. روزی از بورس ارز به عنوان ناجی بحران ارزی کشور دادِ سخن دادند و روزی دیگر در سکوت مطلق، جلوی ارائه ارز به بازار را سد کردند.
اغراق نیست، اگر بگوییم به تعداد روزها و یا هفتههای سال از دفتر بهمنی و معاونش بخشنامه ارزی برای بانک ها، صرافیها و فعالان بخشهای دولتی و خصوصی و تعاونی امضا و ابلاغ شد.
ایدههای بدون پشتوانه و متناقضی که در قالب بخشنامههای خلق الساعه از دفتر بهمنی صادر میشد، هیچکدام افاقه نکرد و در همه یک سال گذشته ارز و سکه بی وقفه راه خود را میرفت.
در این مدت هرگاه که قیمتهای جهانی طلا چند سنت بالا و پایین میشد، نرخ سکه و طلا در کشور مثل آب خوردن ترقی میکرد و به تبع آن دلار بی هیچ منطقی راه صعود حبابی را پیش میگرفت و هرگاه که اراده میکرد رکورد میزد.
گاهی محاسبات و پیش بینیهای غلط مقامهای پولی کشور و گاهی جدی نگرفتن فشارهای خارجی و یا هشدارهای دلسوزان اقتصاد کشور اوضاع ارزی کشور را به هم ریخت. در این میانه گاهی حتی بخشنامههای بدون پشتوانه و غیر کارشناسی بانک مرکزی و دولت بی آنکه مسکنی شود بر این احوال ناخوش، آتشی میشد بر جان تن تب دار بازار.
در این یک سال تلخ ارزش پول ملی کشور روز به روز به طرز دردآور و بی سابقه ای پایین آمد، اما در این مدت نه سکان دار بانک مرکزی از حرفهای تکراری و نسخههای بی اثرش پایین آمد و نه رئیس جمهور به عنوان مافوق او در راس دولت، او را از این کرسی و برج عاجی که در آن نشسته است، پایین آورد.
واقعیت این است که این روزها حال و روز اقتصاد کشور به تبع بی سر و سامانی بازار ارز و تحریک پذیری بی سابقه آن بیش از هر زمان دیگری ناخوش است.
به طور طبیعی سیاستها و اقدامات رئیس کل بانک مرکزی باید خنکایی باشد بر تب بی سابقه این بازار بیمار اما در این مدت اقدامات آقای رئیس کل نه تنها کمترین تاثیری بر حال این بیمار و بیماری نداشته است بلکه گاهی آن را تشدید هم کرده است.
در چنین احوالی عرف حکومت داری در جوامع توسعه یافته این است که مدیر ناتوان و با شهامت تقصیرها را خود به گردن بگیرد و برای باز شدن راه آزمون راهکارهای دیگر از مسند خود استعفا دهد.
اما تجربه نشان داده است که چنین عرفی به جامعه و فرهنگ بسته مدیران ما هنوز راه نیافته است و نه رییس کل بانک مرکزی و نه هیچ مدیر و مقامی به هیچ وجه حاضر به ترک جایگاه خود نیستند حتی اگر در اثر سو مدیریت خود ارزش پول ملی کشور را ثلث کرده باشند.
حتی اگر فرض کنیم که همه تقصیرها به ساختمان شیشه ای بلوار میرداماد بر نمیگردد و متغیرهای متعدد و غیر قابل کنترلی بر آشفتگی بازار ارز تاثیر میگذارند، باز هم در شرایط بحرانی، معمولا امر به استعفا یا برکناری مدیر ارشد این حوزه میتواند به عنوان یک راهکار، نجات بخش باشد و به لحاظ روانی بر بازار شوک وارد کند و شرایط ملتهب کنونی را تا حدود زیادی آرام نماید.
محمود احمدی نژاد، تنها رییس دولتی است که در طول بیش از هفت سال ریاست خود بر کابینه بیش از 30 بار وزرا و معاونان خود را در میانه راه جابه جا و یا برکنار کرده.
او که رکورددار صدور حکم عزل برای همکاران ناکوک و ناهماهنگ است، معلوم نیست چگونه با وجود بلایی که این روزها اقتصاد و پول ملی کشور با آن دست به گریبان است سکوت کرده است و در حالیکه یک جابجایی و برکناری ساده میتواند بخشی از تب بازار را فروکش کند، یک تنه از مردان اقتصادی خود دفاع کرده و بدون اقدام موثری فقط توپ تقصیر را به زمین دیگرانِ مجهولی میاندازد.