«مکتب سیاسی امام صادق(ع)» عنوان سرمقاله امروز روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می خوانید:
فردا سالروز شهادت مردی از سلاله پاک اولیاء و اوصیاء الهی یعنی جعفر بن محمد، صادق آل پیامبر(علیه السلام) ششمین پیشوای شیعیان است که به درستی کلمه حق و زبان صدق و راستین اسلام بود.
این امام کامل، فاضل، منجی، صابر و لسان الصدق، مؤسس و سلسله جنبان فقه جعفری است. فقهی که از دیروز تا امروز داعیه دار اداره زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان بوده است.
امامت ششمین پیشوای شیعیان در نیمه اول قرن دوم هجری بود. قرنی بحرانی که جامعه اسلامی دوران گذار از سلسله اموی به سلسله عباسی را تجربه می کرد. حدود هجده سال از امامت جعفر بن محمد(علیه السلام) (32-114ه) همزمان با حکومت امویان بود و 16 سال آن (148-132ه) مقارن با خلافت عباسیان واقع شد.
در این قرن بحرانی روزی نبود که زنادقه، صوفیان، ملحدان، طبیعیون، منکران خدا و سایر نحله ها و فرقه های انحرافی گزندی به شریعت و طریقت نوپای اسلام نرسانند.
در نیمه اول این قرن حوادث مهمی همچون قیام زید بن علی بن الحسین پسر امام سجاد(ع) و قیام یحیی پسر زید علیه حکومت اموی و قیام محمد بن عبدالله معروف به نفس زکیه نوه امام حسن مجتبی(ع) و برادرش ابراهیم بن عبدالله علیه حکومت عباسی و ... رخ داد.
در این فضا امام صادق( ع) بنیان یک مکتب فکری را پایه ریزی کرد که در توسعه و نشر معارف اهل بیت(ع) نقش بسزایی داشت.
بسیاری از رجال علمی و سیاسی قرن دوم اعم از شیعه و سنی و علوی یا عباسی جزء شاگردان و ریزه خواران دریای بیکران علم و دانش این امام همام بودند. شاگردی بزرگان اهل سنت نظیر مالک بن انس، ابوحنیفه، سفیان ثوری، سفیان بن عیینه، ابن جریح، روح ابن قاسم و ... به تنهایی نشان دهنده عظمت و شکوه کرسی تدریس امام ششم شیعیان است.
علی رغم ثمرات و برکات این مکتب فکری عظیم اما در خصوص رفتار و کردار سیاسی این بزرگوار دو نظر عمده وجود دارد.
نظر اول اینکه ایشان در اوضاع بحرانی قرن دوم که جامعه اسلامی دوران گذار خود را سپری می کرد و به واسطه توقف حرکت های جهادی و آشنایی مسلمانان با فرهنگ های مسیحی و زرتشتی و مقوله مشارکت سیاسی رزمندگانی که از جهاد برگشته بودند سوالهای سیاسی بسیاری در جامعه به وجود آمده بود با تعطیل کردن کرسی سیاست رو به دانش و تدریس فقاهت آوردند و در مقابل درخواست های مکرری که از ایشان در خصوص قیام صورت می گرفت یا سکوت می کردند و یا موضع مشخصی اتخاذ نمی کردند.
نظر دوم اینکه ایشان نیز مانند آباء و اجداد بزرگوارشان دارای یک مکتب سیاسی بودند که منادی یک تحرک سیاسی است که مبدا آن غدیر و معاد آن تشکیل یک جامعه مهدوی است.
حرکتی که از پیچ های تاریخی نظیر عاشورا در کربلا باید بگذرد و مظلومیت و تقیه را در مدینه تجربه کند تا بتواند در عصر ظهور به باروری برسد.
امام صادق (علیه السلام) به ابوبصیر فرمودند: «اِنَّ لَنا دَوْلَةً یَجیءُ اللّه ُ بِها اِذا شاءَ؛ ما دولتی داریم که خداوند هر زمان که اراده کند، آن را خواهد آورد.» و می فرمودند: «مَنْ سُرَّ اَنْ یَکُونَ مِنْ اَصْحابِ الْقائِمِ فَلْیَنْتَظِرْ وَلْیَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحاسِنِ الْاَخْلاقِ؛ هر کس دوست دارد که از یاران قائم باشد، به انتظار بنشیند و به ورع [و پرهیزکاری] و زیباییهای اخلاقی عمل کند. »
هدف امام صادق و سایر ائمه اطهار(علیهم السلام) تشکیل یک جامعه نمونه اسلامی است. اما رسیدن به این هدف هزینه بر است. شیعه تنوری می خواهد و کسانی که پا جای پای امام زمان خود بگذارند به گونه ای که چون حکایت سلمان فارسی و پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) تنها یک رد پا باقی بماند.
ردپای امام صادق(ع) در تاریخ سیاسی مسلمین بیانگر خط ناب و گفتمان اصیل اسلام است. امام(ع) علاوه بر مواجهه علمی با زندیقان، دهریون و مشرکان به طور مشخص در دو جبهه سیاسی می جنگیدند.
هم با معتزله اموی احتجاج می کرد و هم با اشاعره عباسی . آنجا که معتزله به تبع حسن بصری و در چارچوب یک منظومه عقلی استدلالی معتقد بودند که بنده آزاد است و در افعال خود، اعم از خیر و شر، اختیار مطلق دارد.
هیچ تقدیری وجود ندارد که آدمیان را برخلاف اراده خود، به سوی اعمال ویژه ای سوق دهد که بر همین مبنا در دوران بنی امیه فرهنگ سیاسی با ابتناء به ماجرای سقیفه و همچنین شورای شش نفره خلیفه دوم مسیر جریان مشروعیت از پایین به بالا ترسیم می کردند.
یعنی به نظر اعتزالیون این آحاد مردم و جامعه بودند که به حاکمیت اسلامی رنگ شرعی می زنند و حرف اول را مقبولیت مردمی می زد نه مشروعیت الهی و ... . امام(ع) با دلایل شرعی و عقلی خط ناب «امام و امت» را در فرهنگ سیاسی مسلمانان ترویج می نمودند و هم آنجا که اشاعره در اثبات مشروعیت بنی العباس به دنبال اثبات خط یک طرفه از بالا به پایین و انکار نقش مردم در حکومت بودند امام(ع) ایستادند و از گفتمان اصیل اسلام دفاع نمودند. در آغاز دوره خلافت عباسیان اشاعره به رهبری ابوالحسن اشعری معتزله را به حاشیه راندند.
در الگوی اشاعره رابطه فرد و دولت از پایین به بالا نبود بلکه از بالا به پایین ترسیم می شد. ابوالعباس عبدالله بن محمد بن علی بن عباس، پس از اخذ بیعت برای خلافت خود، خطبه ای در مسجد کوفه خواند که شرح مجملی از دعاوی عباسیان درباره «خلافت اسلامی»، انحصار حکومت در قریش و برخی ریشه های انقلاب علیه بنی امیه را منعکس می کند.
در این خطبه، سفاح مدعی شد که شناخت حق آنها برای خلافت، الزامی است. آنان با تفضل الهی خلافت را به دست گرفته اند، نه صرفا با موافقت مردم. سفاح اظهار کرد که: این حق ناشی از قرابت آنان با پیامبر است. و... اینجا نیز امام(ع) ایستادند و پیوند غیر قابل انفکاک «امام و امت» را در مکتب سیاسی جعفری در جلساتی که منصور دوانیقی برگزار می کرد، تبیین نمودند.
مکتب سیاسی امام صادق(ع) امروز با گذشت نزدیک به 14 قرن بیش از گذشته زنده است. انقلاب اسلامی ایران و نظام مترقی ولایت فقیه که نماد تشکیل جامعه بر مبنای «امام و امت» است در پایان قرن بیستم و آغاز هزاره سوم بسیاری از نگاه ها را به خود جلب کرده است.
بنیان گذار کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) در تکمیل تلاشهای فقهای بزرگ از صدر اسلام تا کنون از دل همین فقه جعفری الگوی بی بدیل ولایت فقیه را عینیت بخشید و به مرحله عمل رساند.
فقه و اصول فقه که میراث گرانبهای امام صادق(ع) است مولد یک نگاه روشمند به حیات فردی و اجتماعی انسان در عصر حاضر شده است که برای تمام ساحات زندگی بشری اعم از سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ... بسته به شرایط زمانی و مکانی برنامه دارد.
امروز حوزه های علمیه و دانشگاه ها متولی مکتب فکری و سیاسی امام صادق(ع) هستند و شیعیان انتظار دارند که متولیان این مکتب فکری همانند امام صادق(ع) در عرصه های مختلف اعم از سپهر سیاست، سپهر اقتصاد، سپهر فرهنگ و ... دست به بازتولید ناظر به مقتضیات و ملاحظات زمانه بزنند.
در واقع حوزه ها و دانشگاه های ما باید از این قضاوت انحرافی فاصله بگیرند که امام صادق(ع) در عصر زمان خود تنها به کرسی فقاهت و علم بسنده نمودند و از سیاست به دور بودند. این نگاه مسلما با هندسه فقه جعفری جور در نمی آید و یک دیدگاه انحرافی است.
در عصر ما یک فقیه مجاهد و نستوه با تاسیس دانشگاه امام صادق(ع) که در حوزه های مختلفی نظیر اقتصاد، علوم سیاسی، مدیریت، ارتباطات، الهیات، حقوق و ... دانشجو تربیت می کند پا در این عرصه گذاشت تا ثابت کند مکتب امام صادق(ع) تنها اکتفا به علم و دانش اسلامی نبوده و نیست.
آیت الله مهدوی کنی(حفظه الله) یکی از بزرگانی است که با تشخیص خط درست و ناب مکتب فکری امام صادق(ع) و مجاهدت های شبانه روزی این راه را در فضای علمی کشور گشود و امروز بسیاری از تحصیل کردگان این دانشگاه در داخل و خارج به لحاظ علمی و مذهبی می درخشند.
الحمد لله در سه دهه گذشته مکاتب فکری و سیاسی مختلفی با بهره گیری از مکتب امام صادق(ع) در کشور شکل گرفته است. امروز آیت الله مصباح یزدی در قم شاگردانی را برای اداره جامعه تربیت می کند.
آیت الله جوادی آملی و «موسسه اسرا» با تالیف کتاب وزین «مفاتیح الحیات» دست به نگارش یک مانیفست سیاسی، اجتماعی و اخلاقی زده اند. آیت الله مظاهری در اصفهان، مکتب فرهنگستان علوم اسلامی و ... برکات و ثمرات مکتب فکری و سیاسی امام صادق(ع) است.
انتخابات مجلس نهم که یکی از با شکوه ترین و در عین حال آرام ترین انتخابات های مجالس تاریخ انقلاب بود صحنه هماوردی دو مکتب فکری دانشگاه امام صادق(ع) و «موسسه امام خمینی(ره)» آیت الله مصباح یزدی بود.
شکوه و نشاط این رقابت مدیون عظمت مکاتب فکری بود که پشتوانه دو جریان جبهه متحد اصولگرایان و جبهه پایداری بودند و آرامش و سکینه آن مرهون روش شناسی یکسان این دو مکتب بود که در نهایت به کلاس درس امام ششم(ع) ختم می شد.
مردم در آستانه یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری انتظار دارند که این مکاتب فکری که از پشتوانه های عظیم فقهی و اصولی برخوردارند رجال مذهبی و سیاسی را برای حضور در انتخابات معرفی کنند.
مطمئنا محصول این رقابت روشمند تضمین کننده گفتمان پیشرفت، عدالت و خدمت در کشور خواهد بود. در این رقابت پیشرفت و عدالت با پشتوانه های تئوریک و اصیل محور انتخابات خواهند شد و گفتمان انقلاب روند تکاملی خود را برای تحقق نهایی جامعه اسلامی پرشتاب تر طی خواهد نمود.