«تاریخ دفاع 8 ساله مردم ایران را تحریف نکنید!» عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم فضل الله یاری است که در آن میخوانید:
روزی که همسایه متجاوز، به مردم تازه از بند دیکتاتوری رسته ایران، حمله کرد کودکی بودم 9-8 ساله که رویای توپ ودوچرخه و مداد رنگی در سرم بود و جهان را از دریچه تلویزیون میدیدم و با شادیهای «حنا دختری در مزرعه»، «بل و سباستین» و «خانواده دکتر ارنست» میخندیدم و در اندوهشان میگریستم و روزی که جنگ تمام شد جوانی بودم که پشت لبش سبز شده و رویای نقاش شدن و شاعری و نویسندگی دست از سرش برنمی داشت.
از این سر جنگ کودکی واردشدم و از آن سرش جوانی بیرون آمدم. در طی این هشت سال هم سر کلاس صدای توپ و تانک میشنیدم و هم بوی شهادت را روی نیمکتهای خالی همکلاسیهای جبهه رفته، حس میکردم و هم به مراکز اعزام سر میزدم و با حسرت بازنده ای، باز میگشتم.
این حکایت 8 سالی است که در ذهن 9تا 17 سالگی من نقش بسته است. امّا آنچه بیرون از این موقعیت رخ داد، هشت سالی بود که پیر و جوان و مرد و زن طعم تلخ و شیرین یک”دفاع مقدس” را میچشیدند. مردانی با نهایت ایثار و با دستهایی خالی در برابر ماشین جنگی دشمن ایستاده بودند که جهانی را پشت سر خود داشت. زنانی هر روزه پسران و همسران و برادران خود را با آب و قرآن بدرقه میکردند و چندی بعد بر نعش خونین شان نوحه میخواندند. برای کودکانی که تازه زبان باز کرده بودند و”بابا” را تمرین میکردند، یک قاب عکس روی تاقچه را نشان میدادند و....
هنوز از پس سالهای بسیار مردانی در کنج خانهها وآسایشگاهها زخم هایشان را میشمارند و به دشواری کندن کوه، نفسهایی پر از گاز خردل تولیدشده در کارخانههای شیمیایی اروپا بیرون میدهند. زنانی چشم به در دوختهاند و هنوز حسرت یک تشییع جنازه را در چشم و قلب خود زنده نگه داشتهاند.
***
آن روزها همه این حماسه ها، دردها و زخمها برای همه مردم ایران بود. شادیها و خندههای فتح خرمشهر، مهران وفاو، بین همه مردم تقسیم میشد. همه ملت سهمی مساوی از دلتنگیها و گریههای مادران، همسران و کودکان داغدیده داشتند.
در آن سالها جنگ و پیامدهای زشت و زیبای آن، موضوعی ملی و فراجناحی بود. امّا چندی است که اتفاقات عجیبی این هشت سال مهم از تاریخ معاصر ایران را تهدید میکند. با پایان جنگ و شدت گرفتن اختلافات سیاسی گروههای داخلی و ایجاد صف بندیهای جدید و تشکیل جناحهای سیاسی مختلف، برخی از این گروها نگاهی دیگر به این مقولهانداختهاند. همان که شاید بتوان عنوان «چشم طمع» را بر آن نهاد.
برخی سعی در مصادره این سرمایه بزرگ ملی کردهاند. خود را منتسب به جنگ و جبهه کرده و رقیب را درپشت خاکریزهای دشمن تعریف میکنند. همه تلاشهای خود را در جهت احیای ارزشهای جهاد و شهادت میدانند و رقیب را در اردوگاه حمله کنندگان به کشور و قاتلان فرزندان ایران، ارزیابی میکنند و در این راستا هیچ ترسی از تحریف تاریخ نیز به دل راه نمیدهند و چندان نگرانی از بابت قضاوت آیندگان نیز ندارند.
برخی دیگر نیز در چند سال اخیر چنان تبلیغاتی به راهاندا ختهاند که گویی ذرهای انگیزه دفاع از خاک و وطن در نزد رزمندگان و جانبازان و شهیدان یافت نمیشد، چرا که رقیب سیاسی دم از«ایران» و«ایرانی بودن» میزند. اینان میگویند «در وصیت نامه هیچ شهیدی نیامده که برای دفاع از ایران به جنگ رفته و جنگیده است». این افراد البته فراموش نکردهاند- اما خود را به غفلت زدهاند - که یکی از محورهای مهم تبلیغاتی صدام حسین برای توجیه حمله به ایران «مجوس بودن» و«ایرانی بودن» مردم مسلمانی بود که به فارسی زبان سخن میگفتند و با همین بهانه از کمکهای سخاوتمندانه اعراب منطقه نیز بهره مند میشد.
به نظر میرسد در سخن گفتن با این افراد و گروهها دو نکته قابل ذکر است:
1- تحریف تاریخی که هنوز مردم ایران و جهان از آن فاصله نگرفتهاند و بسیاری از نقش آفرینان اصلی آن در قید حیات هستند، چیزی جز خنده و تمسخر عاید آنان نمیکند و عاقبتی جز بدنامی و رسوایی نصیبشان نمیکند.
2- پاک کردن بخشی از تاریخ یک سرزمین و نادیده گرفتن بخشی از انگیزههای مردان و زنان آن در دفاع مقابل متجاوزین، خیانتی آشکار به میهن است. چرا که همین تاریخ، روزی فارغ از جناح بندیهای سیاسی و ملاحظات حزبی، اسناد و مدارک خود را در دفاعیهای به جهانیان ارائه میکند و تحریف کنندگانش را پای میز محاکمهای میکشاند که هیات منصفهای به وسعت «افکار عمومی» حکمش را صادر خواهد کرد.
هیچ تردیدی وجود ندارد که دفاع مقدس و دشوار مردم ایران در برابر متجاوزان اگر چه تحت تاثیر حوادث بزرگی مانند واقعه عاشورای سال 63 هجری و فرهنگ خونبار شیعی بوده است، اما به موازات آن انگیزهای به نام «ایران» نیز جانفشانیها و ایثارگریها را آسان کرده است.
از آن سو نیز تلاشها ی برخی برای «ایرانی – عربی» جلوه دادن این اتفاق بزرگ همنوایی با ادعاهای پوچ دیکتاتور دیوانه عراق است که خود را «سردار قادسیه» میخواند تا به تجاوز خود رنگی مذهبی بدهد.