«لزوم حرف تازه و سیاست نو» عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم سید فاضل موسوی است که در آن میخوانید:
برگزاری جلسه مشترک دولت با نمایندگان مجلس در سالهای گذشته اقدامی عادی بود که به فراخور موضوعات و شرایط، به طور متوسط هر شش ماه یک بار انجام میگرفت. این روند از آغاز شکلگیری دولت نهم در زمان مجلس هفتم شروع شد و تاکنون نیز ادامه داشته است. هدف از برگزاری این دست جلسات هم همیشه تلاش برای تعامل و توافق بیشتر دولت و مجلس عنوان شده، اما در عمل هر چه جلسات زیادتری برگزار شد اختلافنظرهای دولت و مجلس نیز افزایش یافت.
شاید بتوان گفت این مسئله به معنای نتیجهبخش نبودن صددرصدی چنین جلساتی است، نشان آن هم تعداد نمایندگان شرکت کننده است که از آغاز تشکیل دولت نهم تاکنون کاهش یافته است، تا جایی که در جلسه دو روز پیش و در شرایطی که به نظر میرسید دولت و مجلس نیاز به همگرایی بیشتری دارند تنها نزدیک به 70 نماینده دعوت رئیس دولت را پاسخ مثبت گفتند. در ارزیابی دلیل چنین روندی میتوان گفت که مهمترین دلیل وضع این است که جناح اصولگرا دیگر حرف تازهای برای گفتن و مطرح کردن نداشته و در قبال مشکلات و مسائل مختلف که هر کدام دلیل خود را دارند، یک سیاست در پیش گرفته و یک حرف زده است.
اینکه این سیاست و رفتار واحد چه ضعفها و نقصهایی دارد خود موضوع دیگری است. مسئله این است که در دنیای سیاست و مدیریت به دلیل تغییر شرایط و دگرگونی آرایش معادلات و نیروهای تاثیرگذار نمیشود در مدتی طولانی تنها با یک سیاست واحد پیش رفت و این سیاست دیر یا زود از کارایی میافتد و تاثیر خود را از دست میدهد. این وضعیتی است که بهنظر میرسد اکنون جناح اصولگرا درگیر آن شده است.
وقتی در قبال شرایط جدید بر یک سیاست واحد که البته نقاط ضعفی هم دارد، بیش از حد اصرار و تاکید میشود، مشخص است که نتیجهای حاصل نمیشود و بدون حصول نتیجه هم پر واضح است که انگیزه نیروهای سیاسی برای مشارکت در یک حرکت تکراری و از پیش مشخص کاهش مییابد. 7سال است که درِ سیاست جناح اصولگرا تنها بر یک پاشنه میچرخد؛ برخی اصولگرایان راه قدرت یافتن خود را کنار زدن رقیب میدانند و برخی دیگر هم تقصیر تمام شعارها، طرحها و وعدههای زمین ماندهشان را بر گردن نیرویی میاندازند که معلوم نیست چیست و کیست.
از همنشینی این دو سیاست قرار است چه نتیجهای حاصل شود؟ به بیان بهتر اگر همنشینی این دو سیاست کلی میتوانست نتیجهبخش باشد که باید آثار آن را در این 7سال میدیدیم. مجلسیها این روزها میگویند که میخواهند بر دولت نظارت کنند و دولت هم میگوید که قصدش کار کردن است.
مجلس و دولت برای عملی کردن خواستههای خود چه چیزی کم دارند؟ آیا مجلس ابزار قانونی کم دارد یا دولت اعتبار مالی و پول ندارد؟ آنچه در این میان کمبود آن احساس و باعث میشود تا اقدامات دو قوه و از جمله جلسات مشترک تعامل و همکاری آنان نتیجه مدنظر را در پی نداشته باشد نبود حرف تازه و سیاست نو است.