*زمان*

محمود عباسی

*زمان*

محمود عباسی

سیاست از کجا پیچیده و پرهزینه می شود ؟

روزنامه کیهان در ستون یادداشت روز خود مقاله ای به قلم محمد ایمانی با این مضمون منتشر کرد:

 

سیاست همواره پیچیده است. یک علت این پیچیدگی، تنوع رفتارهایی است که سیاستمداران می توانند نسبت به یکدیگر پیشه کنند. آنها با تعدد گزینه ها در تعامل با هم مواجهند و تو در تویی انواع انتخاب ها در انبوه تعاملات است که فضای کلی سیاست را در هر روزگاری پیچیده می کند. مردان سیاست، بهانه آزمایش یکدیگرند. کسانی در این کلاف پر پیچ و خم گم می شوند و دیگرانی سرنخ را از دست نمی دهند، حتی اگر در متن این پیچیدگی ها و سختی ها قرار گیرند. علی علیه السلام و معاویه در این باب دو نمونه مثال زدنی هستند همچنان که علی(ع) و جناب زبیر و طلحه.
 
 امام از جمله در نامه به معاویه-نامه 55 نهج البلاغه- می فرماید «خداوند سبحان، دنیا را برای پس از آن قرار داد و مردم آن را دچار ابتلا و آزمون کرد تا معلوم کند کدام نیکو عمل ترند. ما برای این دنیا آفریده نشده و به تلاش درباره آن فرمان داده نشده ایم. و جز این نیست که در دنیا قرار گرفته ایم تا با آن آزموده شویم. و قد ابتلانی الله بک و ابتلاک بی... همانا خداوند مرا با تو و تو را با من آزمایش می کند، پس یکی از ما را حجت بر دیگری قرار داده است».

امیرمومنان خیرخواه معاویه بود که به او نوشت «فاحذر الشّبهه و اشتمالها علی لبستها. از شبهه و پوششی که از حق در بردارد، حذر کن زیرا فتنه و آشوب مدتی طولانی است که پرده های خود را گسترده است» (نامه56) . امام در خطبه ها و خطابه ها نیز «عمل در شبهات» و «غوطه وری در شهوات» را اسباب خودرأیی و خود بنیادی و نابودی می دانست. جماعتی که به تعبیر حضرت برای خود امام بودند! «خداوند ستمکاران هیچ روزگاری را سرکوب و نابود نکرد مگر بعد از دادن مهلت و آسایش.
 
و هرگز شکستگی هیچ امتی را جبران نکرد مگر پس از قرار دادن آنها در تنگنای زندگی و آزمایش. برای شما مردم در سختی هایی که پیش رویتان است و حوادث بزرگی که پشت سر نهاده اید، مایه عبرت و اندرز است. اما هر صاحب قلبی برخوردار از خرد و هر صاحب گوشی شنوا و هر دارنده چشمی بینا نیست. شگفتا- و چرا در شگفت نباشم- از خطا کاری این فرقه ها در اختلاف آنان نسبت به حجت هایی که درباره دین دارند... یعملون فی الشبهات و یسیرون فی الشهوات.
 
در شبهات عمل می کنند و در شهوات سیر می نمایند. معروف هر آن چیزی است که می پسندند و منکر نزد آنان هر آنچه ناخوش می دارند. در معضلات به خود پناه می برند و در گشودن امور مهم به رأی و نظرات خود برمی گردند، کأنّ کلّ أمری منهم امام نفسه. گویا که هر کدام از آنها امام خویش است» (خطبه 88 نهج البلاغه).
 
وقتی ترمز سیاستمداران در مواجهه با شبهات برید و انواع شهوات دل از آنها برد، معلوم است که دورنمای سیاست، پیچیده و پرهزینه می شود. آنجاست که خطوط روشن سیاسی به هم می خورد و فضا گرگ و میش می شود. از این نقطه به بعد است که جنگ جبهه باطل با حق، نیابتی می شود. فتنه، جنگ نیابتی جبهه باطل به واسطه استخدام - محسوس یا نامحسوس- برخی همراهان جبهه حق است. کم هزینه و پرسود! مگر نامه چند سطری معاویه به جناب زبیر که در آتش پنهان شهوت قدرت دمید، چه قدر جوهر و مرکب برد؟ چرا جناب زبیر به هم نریخت هیچ، که خوش خوشانش هم شد وقتی دید معاویه او را امیرمومنان خطاب کرده است؟! حتی اگر نامه صراحت نداشت، سیف الاسلام زبیر باید می فهمید که امیر اردوگاه شام می خواهد از او امامی در برابر امام بتراشد.
 
 اما نامه صریح بود«لعبداللهالزبیرامیرالمومنین من معاویه بن ابی سفیان. به زبیر امیرمومنان از معاویه پسر ابوسفیان! سلام بر تو! اما بعد، همانا من اهل شام را به بیعت تو درآوردم، پس اجابت کرده و سوگند آن را محکم ساختند. پس بر تو باد کوفه و بصره، مبادا پسرابوطالب بر تو سبقت بگیرد که بعد از این دو شهر، چیزی نیست. و همانا بیعت کردم با طلحه بن عبیدالله پس از تو، خون عثمان را طلب کنید و مردم را به خونخواهی بخوانید و باید که در این کار جدیت داشته باشید و دامن به کمر ببندید. خداوند شما را پیروز کند و دشمنانتان را خوار گرداند»!
 
از غصه های بزرگ تاریخ یکی همین است که چرا جناب سیف الاسلام مردی که شمشیر او غبار غم بسیار از سیمای پیامبر اعظم(ص) زدوده بود، با عتاب و خطاب به سینه پسر ابوسفیان نکوبید و نگفت تو و پدرت سردسته کافرانی هستید که روز بدر و احد در کنار پیامبر(ص) و علی(ع) با آنان جنگیدیم. این روند در چند ماه، کار را به آوردگاهی کشاند که دو صحابی پیامبر(ص) نه در زیر پرچم آن حضرت و در کنار امام منصوب وی، بلکه در سپاه روبرو و در کنار امویان و مروانیان -ولیدبن عقبه و مروان بن حکم- ایستاده بودند.
 
 اگر معاویه این معامله اغوا و تهییج و فریب را با عوامل فتنه جمل کرد، دستیار او عمر و عاص این بازی را در معرکه حکمیت و در بحبوحه صفین بر سر جناب ابوموسی اشعری آورد آنجا که او را شیخ و سرور و بزرگ خویش خواند و واداشت تا به خلع ولی الله الاعظم از امارت مسلمین حکم کند! با این وصف باید گفت سران فتنه، معاویه و عمرو عاص بودند و دیگران آلت فعل و اسباب تسویه حساب کینه داران بدر و خیبر با امیرمومنان(ع) شدند.
 
 طلحه در جنگ جمل کشته شد اما نه در کنار امام، بلکه در جبهه دشمن و به تیر خیانت مروان بن حکم! و زبیر در سرانجام آن معرکه پیچیده، حداکثر کاری که توانست بکند پشیمانی از جنگ با امیر مؤمنان(ع) بود، حال آن که توقع می رفت علمدار لشکر عدالت در مواجهه با جبهه استکبار شام باشد. کاش دیر نمی شد اجابت این نامه مشفقانه امام که «فارجعا ایها الشیخان عن رأیکما... پیرمردها از تصمیم خود برگردید که اکنون سخت ترین کار شما، شرمندگی است قبل از آن که عار و نار با هم جمع شود». (نامه 45 نهج البلاغه)
سیاست در عصر ما مستثنا از سیاست در دیگر روزگاران نیست. آدم ها و امت ها، بالا و پایین دارند و در دست انداز دگرگونی های مداوم سنجیده می شوند. مردان سیاست وسط این میدان مبتلای همند. گاه اسباب آسایش و گاه موجب فرسایش می شوند.
 
برخی راه به صداقت و شفافیت می برند و شماری، غبار و ابهام در فضا می افشانند و سیاست را پیچیده و بغرنج می سازند. 43 سال تاریخ انقلاب ما، انباشته از این دوگانه هاست. طبعا وقتی عداوت و فشار خصم با جفا و خیانت یا خودگرفتاری برخی دوستان درهم می آمیزد، سیاست نیز رو به بغرنجی و پیچیدگی می گذارد. اما این پیچیدگی به معنای بن بست نیست. این پیچیدگی و تلاطم، عین سنت الهی و مقدمه بالندگی و پیراستگی و رشد و پیشرفت جامعه دینی است، اگر که به لوازم آن پایبند باشیم. اینجا موضع همت و مجاهدت مضاعف است، نه موقعیت انفعال. حقیقت این است که دشمن سالهاست جنگ نیابتی را برگزیده و آن را موثرتر می داند.
 
دشمن از سال 87 تا سال 88 به فاصله 01 سال دو بار کوشید تا با استخدام محسوس و نامحسوس برخی چهره ها و حلقه های سیاسی، فضای سیاست ایران را غبارآلود و بحرانی کند. اسم و سابقه چهره ها و جریان ها مهم نبود. مهم، رگ خواب و نقطه ضعف ها و نقشی بود که آنها برخلاف هویت و تابلوی پیشین خود، در این جنگ نیابتی و عملیات ایذایی دشمن ایفا می کردند. آنچه اهمیت داشت میزان تحریک پذیری این طیف ها و حجم وسوسه ای بود که می شد در وجود آنها دمید و از غرور و فریب فربه کرد.

مهمتر از انتخاباتی که کمتر از 6 ماه دیگر- 42 خرداد 29- برگزار می شود، اتمسفر سیاستی است که خود می سازیم و در آن نفس می کشیم و زندگی می کنیم. این اتمسفر، در کش و قوس همیشگی با توده سیاست جبهه استکبار در منطقه و جهان است، بنابراین در داخل باید به حداکثر ثبات و پایداری برسد.
 
نامزدهای انتخابات می آیند و می روند. یکی انتخاب می شود و دیگران طبعا از مسندنشینی باز می مانند. اما مهمتر از این که به روال هر انتخاباتی، کدام نامزد برگزیده می شود، این مسئله اهمیت دارد که جبهه بزرگ اصولگرایان (همه وفاداران و حاملان انقلاب) به کدام استراتژی کلان و پایدار برای قبل و بعد از انتخابات رسیده باشند؟ این استراتژی سیاسی- انتخاباتی شامل؛ 1- نیازها و ضرورت ها و اهداف و مقاصد 2- فرصت ها و ظرفیت ها و امکانات 3- برنامه ها 4- چالش ها و تهدیدها و موانع است. منطقا بحث انتخابات ریاست جمهوری و تعیین نامزد، بخشی از این پازل کلان استراتژیک و فرع بر آن است.

این رویکرد استراتژیک، به سیاست ما شفافیت، نظم، ثبات و استحکام می بخشد و نیروها و امکانات را در خدمت آرمان های بلند بسیج می کند. مهم نیست که اصولگرایی چند ضلعی است و اضلاع آن چندند. مهم تر، قدرت دوراندیشی و تنازل و تواضع آنها در نسبت با هم برای تمرکز حول نقطه ثقل و ثبات و اقتدار حاکمیت دینی (ولایت و رهبری) است.
 
ولایت و رهبری، امان از تفرقه و گسست و پراکندگی است. فارغ از شمار گروه ها و نامزدها، آنچه درخور اهمیت است، قدرت تعامل و تفاهم و هم اندیشی و انسجام این طیف ها برای هم افزایی نیروهاست، صرف نظر از این که مصلحت روز انتخاب، معرفی یک یا چند نامزد اصولگرا باشد. این جبهه را باید از وسوسه و رخنه و ابهام مصون داشت. مسابقه انتخابات با همه اهمیت، در متن یک جنگ بزرگ با جبهه استکبار برگزار می شود و دشمن هرگز شعله این جنگ را پایین نمی کشد، به ویژه اگر ما بیش از حد سرگرم مسابقه و زورآزمایی انتخاباتی باشیم.

ما مدیون نعمت انقلابیم و این وامداری باید در رویکرد ما دیده شود. این سفارش امیر مومنان به حارث همدانی در نامه 96 نهج البلاغه است: «...بپرهیز از هر عملی که صاحب آن، عمل را برای خود بپسندد اما برای عموم مسلمانان ناپسند شمارد. و بپرهیز از هر عملی که در پنهان انجام شود و در آشکار از آن شرم کنند. و بپرهیز از هر عملی که وقتی از صاحب آن سؤال شود، انکار یا عذرخواهی کنند... و به صلاح آور هر نعمتی را که خداوند به تو ارزانی کرده و تباه نکن نعمتی از نعمت های الهی را که نزد توست. و باید که اثر نعمتی که خداوند داده، در تو دیده شود». باید اثر نعمت بزرگ انقلاب در یکایک رفتار و گفتارهای ما به چشم بیاید. این- به قول امروزی ها- مارک و برند رفتار سیاسی سالم است.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد