*زمان*

محمود عباسی

*زمان*

محمود عباسی

ماجرای ازدواج دختر و پسر آدم(ع) با همدیگر

در بخش هایی از  کتاب قصه های قرآن» نوشته مرحوم «آیت الله محمد محمدی اشتهاردی»میخوانیم:
دو پسر آدم و ازدواج آنها
حضرت آدم و حوا، وقتی در زمین قرار گرفتند، خداوند اراده کرد که نسل آنها را پدید آورده و در سراسر زمین منتشر گرداند. پس از مدتی حضرت حوا باردار شد و در اولین وضع حمل، از او دو فرزند دوقلو، یکی دختر و دیگری پسر به دنیا آمدند. نام پسر را «قابیل» و نام دختر را «اقلیما» گذاشتند.مدتی بعد که حضرت حوا بار دیگر وضع حمل نمود،باز دوقلو به دنیا آورد که مانند گذشته یکی از آنها دختر بود و دیگری پسر. نام پسر را هابیل و نام دختر را«لیوذا» گذاشتند.

فرزندان بزرگ شدند تا به حد رشد و بلوغ رسیدند. برای تامین معاش، قابیل شغل کشاورزی را انتخاب کرد، و هابیل به دامداری مشغول شد. وقتی که آنها به سن ازدواج رسیدند ( به کفته بعضی:) خداوند به آدم وحی کرد که قابیل با لیوذا، هم قلوی هابیل ازدواج کند و هابیل با اقلیما هم قلوی قابیل ازدواج نماید. 

ادامه مطلب ...

تبریک عید فطر




عید سعید فطر مبارکباد

جایگاه خانواده

آیا میدانید که اگر فردا بمیرید شرکتی که در آن کار میکنید به آسانی در ظرف یک روز برای شما جانشینی می آورد؟

اما خانواده ای که به جا میگذارید تا آخر عمر فقدان شما را احساس خواهد کرد. 


جایگاه خانواده برای شما کجاست! 

 

آیا به گلهای خانه که جزئی از وجود شما هستند به اندازه گلهای گلخانه اهمیت میدهید؟ 

 

در خانه در عین بزرگی بزرگوار باشید 

 

فضایی فراهم آورید که اعضای خانواده در زیر سایه اقتدار شما احساس آرامش کنند  

 

  مثل ساحل آرام باش تا خانواده مثل دریا بیقرارت باشد.

نظر شما چیست؟؟ 

zamaan 

abbasi

آیت الله جاودان: ویژگی‌های توبه واقعی

آیت‌الله جاودان از علمای اخلاق تهران می‌گوید: وقتی شما کار خوبی انجام می‌دهید و غصه‌ای را برطرف می‌کنید، «تَجِدوهُ عِندَ اللهِ» آن را نزد خدا می‌یابید. خودش را می‌یابید البته به شکل آخرتی خودش.
آیت‌الله محمدعلی جاودان در ادامه مباحث اخلاقی خود در ماه مبارک رمضان درباره «توبه و پشیمانی قلبی» نکاتی را بیان کرد که در پی می‌آید.

ادامه مطلب ...

داستان چه کشکی چه پشمی!

چوپانی گله را به صحرا برد به درخت گردوی تنومندی رسید.
از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد که ناگهان گردباد سختی در گرفت، خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه ای را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد.
دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند.
در حال مستاصل شد...
از دور بقعه امامزاده ای را دید و گفت:
ای امام زاده گله ام نذر تو، از درخت سالم پایین بیایم.
قدری باد ساکت شد و چوپان به شاخه قوی تری دست زد و جای پایی پیدا کرده و خود را محکم گرفت.
گفت:
ای امام زاده خدا راضی نمی شود که زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی. 

نصف گله را به تو می دهم و نصفی هم برای خودم...

ادامه مطلب ...

چگونه به بالاترین درجه تقوا می رسیم؟ / چهار عامل شکرگزاری

 توصیه میشود بخوانید

شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت آیة الله جوادی آملی-7/ گر چه همواره راه نیایش عبد و مولا باز است، ولی برای زمان مشخص مانند ماه مبارک رمضان که عید اولیای الهی است، فضیلت مخصوص است

دعای ابوحمزه ثُمالی بخش‌هایش یکسان نیست .  

گاهی در بعضی از بخش‌ها از جلال و عظمت خدا شروع می‌شود و به ضعف و حقارت بنده ختم می‌شود .  

گاهی از ضعف و حقارت بنده شروع می‌شود، به عظمت و جلالت ذات أقدس إله ختم می‌شود.  

گاهی هم دعا برای آن است که خدا را محمود بدانیم و او را حمد کنیم . گاهی دعا برای آن است که خدا را مشکور بدانیم و او را شکر کنیم . گاهی دعا برای آن است که خدا را معبود بدانیم و او را عبادت کنیم . گاهی دعا برای آن است که خدا را مسعود و مقصود بدانیم و به صمدیّت او اعتراف کنیم . 

 گاهی دعا برای آن است که خدا را واحد بدانیم و در پایان از توحید طرفی ببندیم و مانند آن. این بخش از دعا از اینجا شروع می‌شود:

ادامه مطلب ...

در مقابل مشکلات ، کافیست خدا را شاکر باشیم

شاکر بودن به جای شاکی بودن به انسان آرامش میدهد 

یاد نعمتهای الهی آرامش دهنده است پس بیاییم از همین الان نگاهمان را تغییر دهیم 

 خدا را شکر که تمام شب صدای خرخر شوهرم را می شنوم . این یعنی او زنده و سالم در کنار من خوابیده است.
خدا را شکر که دختر نوجوانم همیشه از شستن ظرفها شاکی است.این یعنی او در خانه است و در خیابانها پرسه نمی زند.
خدا را شکر که مالیات می پردازم این یعنی شغل و در آمدی دارم و بیکار نیستم. ..

خدا را شکر که لباسهایم کمی برایم تنگ شده اند. این یعنی غذای کافی برای خوردن دارم.
خدا را شکر که در پایان روز از خستگی از پا می افتم.این یعنی توان سخت کار کردن را دارم.
خدا را شکر که باید زمین را بشویم و پنجره ها را تمیز کنم.این یعنی من خانه ای دارم.
خدا را شکر که در جائی دور جای پارک پیدا کردم.این یعنی هم توان راه رفتن دارم و هم اتومبیلی برای سوار شدن.
خدا را شکر که سرو صدای همسایه ها را می شنوم. این یعنی من توانائی شنیدن دارم.
خدا را شکر که این همه شستنی و اتو کردنی دارم. این یعنی من لباس برای پوشیدن دارم.
خدا را شکر که هر روز صبح باید با زنگ ساعت بیدار شوم. این یعنی من هنوز زنده ام.
خدا را شکر که گاهی اوقات بیمار می شوم. این یعنی بیاد آورم که اغلب اوقات سالم هستم.
خدا را شکر که خرید هدایای سال نو جیبم را خالی می کند. این یعنی عزیزانی دارم که می توانم برایشان هدیه بخرم. 

خدا را شکر که سقف منزل چکه میکند این یعنی سرپناهی دارم که چکه میکند

راز و نیاز با معبود

گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم… کاش می‌شد بهت نزدیک شم
گفتی:
و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
    
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵) ::.

گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!
گفتی:
ألا تحبون ان یغفرالله لکم      .:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲) ::.

گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی …
گفتی:
و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه
    
.:: پس از خدا بخواهید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/۹۰) ::.

گفتم: با این همه گناه… آخه چیکار می‌تونم بکنم؟     

ادامه مطلب ...

حکایت سید مهدی قوام و زن روسپی

انگار باران چشم‌های زن، تمامی ندارد. چندسال بعد…نمی‌دانم چندسال… حرم صاحب اصلی محفل! سید، دست به سینه از رواق خارج می‌شود.

چراغ‌های مسجد دسته دسته روشن می‌شوند. الحمدلله، ده شب مجلس با آبروداری برگزار شد.

آقا سید مهدی که از پله‌های منبر پایین می‌آید، حاج شمس‌الدین ـ بانی مجلس ـ هم کم کم از میان جمعیت راه باز می‌کند تا برسد بهش.

جمعیت هم همینطور که سلام می‌کنند راه باز می‌کنند تا دم در مسجد. 

داستان سید مهدی قوام و زن روسپی 

ادامه مطلب ...